دیگه وقتش شده که وارد عمل بشیم. سعی کردم تا حالا مقدمات لازم که چگونه اختیار سبب خداپرستی (و نه خداشناسی) می شه معرفی کنم. تاکیدم روی خداپرستی به این معناست که رویکرد ما در اینجا عمل گرایانه است و نه علم گرایانه. کسی که در واقعیت با شرایط اضطرار روبرو شده باشه؛ و مزه تلخ انتخاب رو چشیده باشه بدون اینکه به آینده امیدوار باشه، به خوبی این بحث رو درک می کنه. وجود اختیار بدون اعتقاد به خدا نوعی مکانیسم نارس و ناقص محسوب می شه. چرا این رو می گم؟ مطلب پایین رو بخونید:
...
« هیچ مسئله ی فلسفی ای مهم تر از این نیست که آیا زندگی ارزش زیستن دارد؟»
این سوال هستی شناسانه، پایه ی همه جست و جو های فلسفی آلبر کامو رو تشکیل می ده. می تونید حدس بزنید که نتیجه این سوال از دید کامو چیه؟ دو حالت رو برای این سوال مطرح می کنه:
یا باید ایمان مذهبی بیاوریم و معتقد باشیم که جهان و زندگی ما معنایی خارج ازخود هم دارد. یعنی خود این جهان، بی معناست ومعنای آن، جای دیگری است که ما قادر به کشف آن نیستیم.
شکل دوم اما، « احساس پوچی» است. می گوییم احساس پوچی، نه خود آن! وآن چیزی نیست که بتوان گفت ازتعقیب کردن یک رشته اندیشه، به وجود می آید. شاید بتوان آن را به نوعی پوچی اجتماعی تعبیر کرد درمقابل پوچی فلسفی، به معنای انتزاعی آن. ازاین منظر، زندگی اتومات انسان ماشینی این عصر،خود، می تواند یکی ازعوامل مهم این احساس، یعنی پوچ بودن باشد. همین مساله باعث می شود اندیشه های «کامو» را پوچ ندانیم درعین این که می توانند کاملن« پوچ» باشند.
...
حتما در متن بالا دقت کردید که چقدر ساده، اختیار بدون خداوند منجر می شه به نهیلیسم. در واقع اگر معنایی در پس پرده این جهان نباشه، همه انتخابها عبث خواهد بود، اصلا ترس انتخاب و اختیار برای کسانی که چشماشون رو باز کنند و دنیا رو عمیق تر ببینند آنقدر زیاد می شه که بدون در نظر گرفتن خدا، کل نظام رو پوچ می بینند!! چه فرقی می کنه که من اختیار داشته باشم خوبی کنم یا بدی؟ لذت ببرم یا غمگین باشم؟ امروز بمیرم یا فردا؟
تنها چیزی که می تونه وجود اختیار رو معنا دار کنه و امید رو زنده نگه داره، وجود خداست. البته لزومی نداره که به زبان اعتراف بشه، کافیه که به دل و در اعماق آدمی این اتفاق بیفته تا آدمی امیدوار به نتیجه بخش بودن اختیارش در انتخاب به جلو پیش بره.
« خداوند نه تنها معنای وجود اختیاره، که آرام کننده قلب ها در هنگام انتخاب مختارانه س »